درست است که اکثر محصولات دیجیتال در چهارچوب امن و آشنای الگوهای تکراری و پذیرفتهشده طراحی میشوند، اما همیشه خارج از این چهارچوبها دنیایی از گرایشهای بلندپروازانه در طراحی رابطهای کاربری وجود داشته که هر بار با ایدهای جدید بر سر زبانها افتاده و مورد آزمایش قرار میگیرد. این روزها محصولی جدید از این دنیا در اختیار ما قرار گرفته است ؛ Aurora به معنای شفق قطبی.
اگر سیر تحولات بصری در رابطهای کاربری را بخواهیم به سادهترین شکل ترسیم کنیم به چنین روندی میرسیم:
طراحیهای یادآور دنیای واقعی یا به اصطلاح Skeuomorphism >> مینیمالیسم کابردگرای Material Design >> گرایشهای طراحی مدرن
هر یک از این نگرشها در مسیر تکامل طراحی رابط کاربری واکنشی طبیعی به نگرش پیش از خود بودهاست؛ مینیمالیسم راهحلی برای کاهش پیچیدگی در طراحیهای واقعگرای پیش از خود ارائه کرد و در ادامه گرایشهای مدرن تلاشی برای هیجانانگیزتر کردن فضاهای مینیمال و کاربردگرا بودهاند.
با نگاهی به این گرایشهای مدرن متوجه مسیر جالبی میشویم؛
آنها از بلندپروازیهای افسار گسیختهای که برای مثال در Neumorphism دیدیم آغاز شدند. گرایشهایی آنقدر غیرکاربردی و «دسترسیناپذیر» که تقریبا هرگز در یک محصول واقعی دیده نشدند.
در ادامه اما به نظر میرسد تلاشی برای رسیدن به امکان پیادهسازی و کاربردپذیری در آنها به وجود آمده است، برای مثال میتوان به Glassmorphism و معدود استفادهایی از آن در محصولات واقعی اشاره کرد. در واقع به مرور این گرایشهای مدرن «شدنیتر» شدهاند.
و حالا میرسیم به Aurora. در این سبک یک طراحی کاملا مینیمال و کابردگرا بر روی پسزمینهای چشمگیر و یادآور شفقهای قطبی قرار داده میشود، تمام اجزای اصلی و مورد استفادهی کاربر خوانایی و دسترسیپذیری خود را حفظ کرده و تنها اجزای ثانویه دستخوش تغییرات مدرن شده و فضا را هیجانانگیزتر میکنند. همین پتانسیل حفظ دسترسیپذیری در این گرایش باعث شده تا شرکتهای بزرگ مایکروسافت و اپل به صورت بارز از آن استفاده کنند و حتی به مرور ببینیم که سرویسهای کوچکتر نیز از آن بهره میبرند.
در این مقاله میتوانید بیشتر در رابطه با گرایشهای مدرن این روزها بخوانید و به شکلی ساده ساختن پسزمینههای Aurora را بیاموزید.
نظر خود را ارسال کنید